عدم احساس مفيد بودن آزاردهندهترين مسئله سالمندان
اکنون که با سرعت بالايي جمعيت کشور در حال پير شدن است بايد براي شادماني، اميد به زندگي و سلامت روحي و جسمي خود در آن دوران برنامه ريزي ويژه اي داشته باشيم.
«در پارکي که بچهها در پس زمينه تصوير در حال بازي هستند، دوربين زوم بک ميکند و به نيمکتي ميرسد که پيرمردي در کنار پسربچهاي 7 ساله نشستهاند. در نماي روبهرو، دست پسربچه در ميان دستان پيرمرد است. پسربچه دردمندانه با پدربزرگ درددل ميکند و پدربزرگ با او همدردي ميکند. پسر: بعضي وقتا دستم ميلرزه و غذام ميريزه تو سفره، پدربزرگ: منم هم همينطور، پسر: بعضي وقتا هم لباسامو خيس ميکنم، پدربزرگ: منم هم همينطور، پسر: بعدش سرم داد ميکشن و ميرم تو اتاقم و گريه ميکنم، پدربزرگ: منم هم همينطور، پسر: ميدوني بابابزرگ!؟ بعضي وقتا فکر ميکنم کسي تو خونه منو دوست نداره. اشک در چشمان پدربزرگ حلقه ميزند، بغض اجازه سخن گفتن به او نميدهد فقط چند بار آهسته روي دست پسر که در ميان دستانش قرار دارد ميزند و به نشانه احساس مشترک و درک اين موضوع سرش را تکان ميدهد.»
حتماً آنچه عنوان شد را شما هم ديده يا شنيده ايد؛ اين ها بخشي از فيلم نامه فيلم کوتاه “احساس مشترک” است که به سفارش امور بازرگاني صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران توليد و بارها از شبکههاي سيما پخش شده است. فيلم زيبايي که در حوزه اجتماعي و خانواده ماهيت آموزشي داشته و با نگاهي متفاوت سعي در به فکر انداختن و عبرت گرفتن مخاطب دارد. اما چرا اين قدر تلخ؟ چرا اين همه نا اميدي؟ چرا بايد پيرمردي که سال ها از عمر خود را گذرانده و اکنون مويي سپيد کرده تا اين اندازه نااميد باشد و به جاي آن که به پسر بچه اي که هنوز چيزي از سرد و گرم روزگار را نچشيده است اميد ببخشد يأس او را تقويت مي کند. و … لطفاً اشتباهي برداشت نکنيد در اين نوشتار قصد نقد فيلم کوتاه مذکور را ندارم فقط خواستم با کمک گرفتن از مقدمه اي که ذهن بيشتر ما با آن آشنا شده است در ارتباط با موضوع وضعيت سالمندي در کشور صحبت کنم. اگر خواست خداوند اقتضا کند و مرگ هاي ناگهاني يا در سنين جواني و ميانسالي از انسان دور باشد سالمندي و کهنسالي سراغ همه ما خواهد آمد. امر محتومي که براي انسان محدوديت ها و مشکلات فراواني را به همراه دارد. مجموع فراز و نشيب زندگي انسان داراي سه مرحله مي باشد؛ مرحله ضعف كودكي، دوران قوت و جواني و مرحله ضعف پيري.
انسان زماني که متولد مي شود موجودي ناتوان است که به لطف خدا آرام آرام قد مي کشد، بزرگ و زيبا مي شود، اميد و غرور فراوان به دست مي آورد و از توانايي هاي مختلف جسمي و ذهني بهره مند مي گردد. اين امر ادامه مي يابد تا آدمي کامل و بالغ مي شود تا جايي که گام به گام بنا به مصلحت الهي توانايي هايي که در مرور زمان به دست آورده است يکي يکي از دست مي دهد. چشمانش کم سو، گوش هايش سنگين، قدش خميده، دستانش لرزان و قدرت پردازش مسائل و موضوعات ذهني اش کاهش مي يابد. تا جايي که بعضاً ممکن است حتي برخي از امور شخصي اش را به تنهايي نتواند انجام دهد و نيازمند فرزندان و اطرافيانش گردد. مجموعه ي اين اتفاقات سبب مي شود ديگر آن انگيزه و اميد به زندگي در انسان وجود نداشته باشد و آدمي در برابر خويش افق روشني نبيند و به بيان ساده تر آماده سرنوشت محتوم خويش يعني مرگ گردد. مسئله اي که در اين ميان وجود دارد نحوه نگرش انسان به سالمندي خود و اطرافيانش مي باشد. اگر سالمندي را جزيي از طبيعت زندگي بدانيم که در آن انسان ثمره همه تلاش هايش را به نظاره مي نشيند و نتايج آن را بهره برداري مي کند و آماده ورود به سراي باقي مي شود اين دوران هم مي تواند همراه با اميد و انگيزه فراوان باشد ولي اگر نسبت به آن واکنش غيرطبيعي نشان دهد بي شک گرفتار سختي هاي شديد روحي و جسمي مي گردد و مرتب با نااميدي و يأس دست به گريبان خواهد بود. تغيير و تحول يکي از زيباييهاي زندگي است. فصلها عوض ميشوند، زمين عوض ميشود، آدمها عوض ميشوند، نگاهشان تغيير ميکند، ظاهرشان تغيير ميکند، همهچيز در اين دنيا تغيير ميکند و ما دو راه داريم: يا با اين تغييرات کنار ميآييم و از آنها لذت ميبريم يا… زندگي همين است!
آنچه مسلم است متأسفانه به طور کلي در کشور ما و در ميان عامه مردم در سطوح سني مختلف شادابي و اميد بسيار کمتر از سطح استعدادها، توانايي ها و نعمت هايي است که خداوند به ما ارزاني داشته است که اين امر در دوران کهنسالي به اوج خود مي رسد. پس بايد حالاکه همه مطمئن هستيم در صورت حيات طبيعي روزي در دوران سالمندي قرار خواهيم گرفت براي آن روزها فکر مناسبي بکنيم که بتوانيم به گونه اي زندگي نماييم که هم خودمان از آن لذت ببريم و هم عاقبت به خير شويم و خداوند از ما راضي گردد. خصوصاً اکنون که با سرعت بالايي جمعيت کشور در حال پير شدن است بايد براي شادماني، اميد به زندگي و سلامت روحي و جسمي خود در آن دوران برنامه ريزي ويژه اي داشته باشيم.
امروزه يکي از آزار دهنده ترين مسائلي که براي سالخوردگان در جامعه وجود دارد که بعضاً بسياري ديگر از مسائل جسمي و روحي آنان را به دنبال مي آورد عدم احساس مفيد بودن در آنان است. بيکاري، مع
طلي، بي اثر و بي ارزش بودن خصوصاً براي پيرمردان اثرات منفي زيادي به بار خواهد آورد و اميد به زندگي آنان را به شدت کاهش خواهد داد. لذا بايد از طريق بهره گيري از توانمندي پيشکسوتان و پيش بيني زمينه هايي مناسب براي آنان زمينه ي ارتقاء سلامت جسم و روحشان را فراهم آوريم. لازم نيست منتظر باشيم تا دولت بيايد و کاري براي بازنشستگان و سالخوردگان انجام دهد هر چند در اين زمينه وظايف بيشماري دارد. اکنون هر يک از ما خود مي توانيم با اصلاح نگرش نسبت به دوره سالمندي و سالمندان اطرافمان هم زندگي آن ها را شيرين کنيم و هم براي آن روزهاي خودمان از حالا کاري کرده باشيم. به احترام بزرگ ترها از جابلند مي شويم، دست بر سينه مي گذاريم، تکريمشان مي کنيم، دستشان را مي بوسيم، به سلامتي، تغذيه، ورزش و درمان آن ها اهميت مي دهيم. برايشان کارهايي سبک که احساس باارزش بودن ايجاد مي کند تعريف مي کنيم، وجودشان را قدر مي نهيم، ازتجربه هايشان استفاده مي کنيم، شادي هايمان را با آن ها شريک مي شويم، در اجتماع خود و فرزندانمان آن ها را دعوت کرده و در صدر مي نشانيم، خواسته هايشان را بدون منت انجام مي دهيم و غمي بر دل آن ها نمي نشانيم. و به راستي چه زيباست انساني که سالها با عزت زندگي کرده و هر روز هرچه توانسته انجام داده و اکنون راضي به رضاي خداست.
منبع:سلامت نیوز